رفته بودم بقیه امضاهای برگه فارغالتحصیلیمو بگیرم. یه بار دیگه، سه سال پیش همین آدما همین مدل برگه رو برام امضا کرده بودن و به خاطر فارغ التحصیلی بهم تبریک گفته بودن. منم به روی خودم نیاورده بودم که دارم تغییر رشته میدم ولی خیلی حس بدی داشتم.
حالا اما حس خوبی بود چون واقعاْ داشتم فارغ التحصیل میشدم. تا وقتی که رسیدم به کارشناس گروه و اون گفت: چه قدر دیر اومدی! شما 2 واحد از دروس اصلی کم داری. بیا درخواست تمدید سنوات بده و دو واحد از چارت مدیریت صنعتی، معرفی به استاد بگیر تمومش کن. منم مات و مبهوت یه درخواست تمدید سنوات و یه درخواست 2 واحد معرفی به استاد برای درس کنترل پروژه نوشتم. بعد یادم افتاد که 30،40 واحدی معادل سازی نشده دارم هنوز از دوران ریاضی خوندن، یه درخواست دیگه نوشتم برای معادل سازی درس سه واحدی ذخیره و بازیابی اطلاعات و پذیرفتنش به جای دو واحد درس تخصصی. بعد که یه کم از شوک خارج شدم، نشستم حرف زدم با کارشناس گروه. گفتم شما که گفته بودی واحدام درستن. نگاه کرد گفت: ئه دو واحد فرهنگ و تمدن اسلامی گذروندی. تو نباید اینو میگذروندی. گفتم: خودتون گفتین واسه جبران دو تا درسی که از ۳ واحدی به ۲ واحدی تغییر کردن، باید اینو بگیرم. یه کم فکر کرد. گفت آهان شما و یک نفر دیگه بودین که بهتون اینو گفته بودن. حالا من تو جلسه مطرح میکنم ببینم چی میشه. شنبه زنگ بزنین. گفتم: خیلی لطف میکنین!
یکشنبه زنگ زدم. گفت: مشکلی نیست. توی جلسه تصمیم گرفتن برای این که درگیر تمدید سنوات نشین و نخواین دوباره یه دو واحدی بگیرین، همون درس رو براتون معادل سازی کنن. گفتم: پس اون دو واحد فرهنگ و تمدن چی شد؟! گفت: هیچی اونم به عنوان واحد مازاد حساب میشه براتون. گفتم: یعنی بیخودی گذروندمش؟! گفت: یه جورایی!
اینروزا مدام به این نتیجه میرسم که اگه یه لحظه حواست به کارایی که مردم باهات میکنن، نباشه، کلاً به فنا رفتی! اعتماد را باید ریخت دور. چشمها رو باز باز کرد. باید آدم خودش همه چیزو چک کنه. اگه دندون پزشک گفت پول پرکردن دندونتون صد تومن میشه، همینطوری پولو نده و بره. بررسی کنه ببینه تعرفه چنده، درست کار کرده یا نه. اگه رفت سوپر خرید، بررسی کنه که جمع اقلام درست باشه. اگه کارشناس گروه گفت ۲ واحد کم داره، بررسی کنه ببینه حقیقت چیه و قس علی هذا متسفانه!