خیانت، رابطههای شکسته و رابطههای تحملی، چیزهایی هستند که این روزها خیلی در زندگی روزمرهی آدمهایی که میشناسم و میبینم، دیدهام. دیدهام و غمگین شدهام. فیلم سوم هم برف روی کاجها بود. باز با تم خیانت. برف فیلم قشنگتری بود اما مرا غمگین میکرد. باز هم غمگین. آنقدر امسال در جشنواره فیلم فجر فیلم با تم خیانت دیدیم که خبرنگاری در نشست مطبوعاتی برف روی کاج ها گفت:« اگه امسال فیلم گاو توی جشنواره شرکت کرده بود، حتماً گاو مش حسن بهش خیانت میکرد.»
پل چوبی، شوخیها و اشاراتی داشت که سینما بهشان میخندید و من یا هاج و واج نگاه میکردم یا غمگین میشدم یا بغضی گلویم را میگرفت. پل چوبی، یک لوکیش فوق العاده هم داشت. یک ویلای عالی با ویوی فوق العاده که باعث شد بعضی از سکانسها شبیه نقاشی باشند.
خوابم میاد اما کمی فضا را تلطیف کرد. چهارشنبه، 15:30 خوابم میاد رضا عطاران اکران شد در سینما رسانه. سالن پر بود. آن قدر که به زحمت صندلی ای در گوشهی سمت چپ سالن پیدا کردم و مجبور شدم فیلم را کجکی تماشا کنم! ولی فیلم متفاوتی بود. شوخیهای خوبی داشت و چه قدر متفاوت و دوست داشتنی بود ترفندشان (اکبر عبدی در نقش مادر). کمی دلگرمم کرد. داشت خوب جلو میرفت که انگار از گفتن قصه پشیمان شدند و ترجیح دادند حالا که فیلم را شروع کردهاند، با قصهی دیگری تمامش کنند. از اینجا بود که فقط منتظر ماندم فیلم تمام شود. ولی باز هم خوب بود و غنیمت!
در نشست مطبوعاتی خبرنگاران تشکر کردند. و البته انتقادات مهمی (!) هم مطرح کردند از جمله این که چرا شوخیهای رکیک در فیلم هست. به «شربت تخمی» و توپی که خورده بود توی «صورت» و ... گفتند: رکیک! و عطاران هم با همان بیتفاوتی و راحتی دوست داشتنی همیشگیاش گفت:« خب من آدم رکیکی هستم.»
پنجشنبه، 20 بهمن، برف میآمد. ترافیک بود. به زحمت رسیدم به نارنجی پوش مهرجویی و یک ربعش را از دست دادم. دوستش نداشتم ولی معتقدم فقط به خاطر یک سکانس باید ببینیدش. به خاطر آنجا که لیلا حاتمی با معلم پسرش صحبت میکند و یک گردش 180 درجهای دارد. یک سکانس عالی:)
بعد از نارنجی پوش، رهاتر از دریا و قبیله من را ندیدم. ولی برای بیداری فرزاد موتمن برگشتم سینما رسانه. بدو بدو رسیدم. از طبقهی منفی 3 به طبقهی همکف. کارت زدم. مشخصاتم روی مانیتور نمایش داده شد. بدو بدو رفتم دوباره کارت زدم رفتم داخل سالن اصلی. جا نبود. به زحمت جایی وسط سالن ایستادم. فیلم قابل تحملی نبود. نتوانستم بمانم. ترجیح دادم بیرون منتظر بمانم تا فیلم تمام شود و بروم نشست. رفتم طبقه منفی 3. سالن سعدی. نشست با حضور فرزاد موتمن و شقایق فراهانی و حاجی میری.
این پست ادامه دارد...
