یادم نیست چند بار در تمام این سالها، «گفتو گو»ای را با لذت و هیجان خواندهام اما این مطمئناً استثناییترین «گفت و گو»ایی است که تا به حال خواندهام. یک «گفتو گو»ی ۶،۷ هزار کلمهای که وقتی میرسید به آن ذوزنقه مشکی انتهایش، باز دنبال بقیهاش میگردید. جالبتر این که حتی اگر موضوع گفتو گو دغدغهتان نباشد، حتی اگر یک بار هم در عمرتان نقد ننوشته باشید، پیگیر نقد فیلم خواندن و برنامه هفت نباشید و یا حتی چندان سینمایی هم نباشید، باز شک ندارم که از خواندنش لذت میبرید.
در مقدمه نوشتهاند؛ «با هر سلیقه و مذاقی، اقرار خواهید کرد که این یک گفتو گوی استثنایی است... وسط این همه عصبیت و التهاب و سوءتفاهم، هنوز آدمهایی باقی ماندهاند که بلدند با هم حرف بزنند. چون آداب گفتو گو را میدانند. از این جهت، این متن یک دستاورد ملی است!»
«ویولنزن بر فراز حمام خون!»، گفتوگوی مانی حقیقی و مسعود فراستی، «اتفاق» جالب و «گفتوگو»ی فوقالعادهای بود که منِ روزنامهنگارِ کمی گاهی سینمایینویس از خواندنش «کیف» کردم. کنار نقاط عطف گفتو گو و نکتههای جالبش با مداد کمرنگ نشانه گذاشتم و به خودم گفتم «گفتو گو» یعنی این، مصاحبهگر خوب یعنی مخاطب ایدهآلِ باهوشِ صریحِ حواسجمعی مثل مانی حقیقی.
ر.ک مجله ۲۴، مهرماه ۱۳۹۱، گفت و گوی مانی حقیقی و مسعود فراستی با مقدمه حسین معززینیا، عنوان:ویولنزن بر فراز حمام خون، صفحات ۸۶ تا ۹۴، (لینک گزیدهای از مطلب در سایت مجله)، لینک دانلود فایل صوتی گفت و گوی مانی حقیقی و مسعود فراستی (البته فقط فایل صوتی بخشی از مصاحبه منتشر شده)