یکی از کارهایی که هر چند روز یک بار انجام میدم، سرک کشیدن به آمارگیرهای وبلاگها و سایتمه.
چیزای جالبی از دل سرچهای منتهی به این صفحات، پیدا میشه.
قبلاً وقتی میدیدم کسی اسم و فامیلم را سرچ کرده و رسیده به این جاها، خوشم میاومد برام جالب بود. در این حد فقط!
اما حالا فکری میشم حتی ترس برم میداره. که این که منو سرچ کرده، دنبال چی میگشته، کیه؟ چی کار داره؟ کدوم پستها رو خونده. چه فکرهایی کرده دربارهم، منو میشناسه؟ اسم و فامیلمو کجا دیده اگه نمیشناسدم و... نوشتن کار سخت و خطرناکیه. و وقتی در فضایی به نام وب مینویسی، این خطر، بیشتر و غیرمترقبهتر میشه. خطر این که از نوشتههات برداشتهایی بکنند که تو، فکرش را هم نمیکنی. خطر این که تو را طوری که نیستی، تصور کنند. خطر این که... با این همه من این قلمروی کوچک دوست داشتنی راکه برایم یک دنیا خاطره و تجربههای ناب به وجود آورده، دوست دارم. خیلی دوست دارم!
پ.ن: شانزدهم شهریور ماه روز تولد وبلاگستان فارسی است. امسال ۱۰ سال از تولد اولین وبلاگ فارسی گذشته. وبلاگ من هم شش ساله شده، هر چند که باور شش ساله شدنش، خیلی سخته!
لینکهای مرتبط: روز وبلاگستان فارسی؛ کودکی درون ما، بلاگکده دویچه وله