جمعه پیش موضوع برنامهشان «ماهواره» بود. بازهم مثل همیشه اول کمی «نظر»گردی کرده بودند و چند تصویر و مصاحبهی محکومانه گرفتهبودند. تیپهای فشن را آوردهبودند جلوی دوربین و درمورد تاثیرپذیریشان از برنامههای ماهوارهای و تهاجم فرهنگی میپرسیدند. آن طفلکیها هم خیلی ساده و از همه جا بیخبر با کمی خنده و شوخی میگذشتند... بعد این تصاویر وصل میشد به موعظهکردنهای چند کارشناس که همه با هم متفقالقول بودند که ماهواره چیز بدی است و خطر دارد و آدم را گمراه میکند و این کشورهای اروپایی این شبکهها را تاسیس کردهاند تا جوانان ایرانی را از راه به در کنند و فرهنگشان را مورد تهاجم قرار دهند! وبعد از تمام این موعظههای یکسونگرانه، برای جذابیت ماجرا، بینندگان به ضیافت دوربین مخفی دعوت میشدند. بازیگر در چند قسمت با چند نفر برای نصب ماهواره تماس میگیرد. این بندههای خدا میآیند بالای پشتبام و آن بالا در حالی که یک دوربین در قسمت بالاتری کار گذاشته شده و یک دوربین هم در صحنه، روی دست میچرخد، به «محکوم» اعلام میکنند که بله! شما در مقابل دوربین شبکه اصفهان هستید و... در یک صحنه، دو نفر آمدهاند برای نصب. یکی جوانتر است و بیتجربهتر. ماجرا که گفتهمیشود، طفلک قالب تهی میکند. مجری هم دست جوان را میگیرد، میآورد جلو و با خنده میگوید:« ببین چه قدر داره میلرزه!» بعداز او در مورد شبکههای کارتی میپرسه و...
بعد از این جور برنامهها همیشه به دو چیز فکر میکنم. اول اینکه ما چهقدر مردم ساده، زودباور و حرفگوشکنی هستیم.(به حرفهای مردمی که خیلی محکم در محکومیت ماهواره صحبت میکردند، دقت کنید. همه یک تفسیر داشتند. همه یکجور حرف میزدند. همه همان چیزهایی که از زبان مسئولین شنیدهاند را تکرار میکردند!» و دوم اینکه چهقدر مردم متوهمی هستیم! فکر میکنیم همه دنیا میخواهند ما را از راه بهدر کنند و خودمان جز فرارکردن هیچ کاری دیگری نمیتوانیم بکنیم! استاد اخلاق اسلامی، میگفت:« آنزمان که تمدن در ایران بود،غربیها یک فیلتر گذاشتند، علم و فکر شرقیها را گرفتند و فرهنگشان را دور ریختند. اما ما دقیقاً برعکس این کار را کردهایم و میکنیم و همینجا نقطه آغاز تباهی و بدبختی ملت ماست.» ما مدام در حال محکوم کردن وسیلهها هستیم. غافل از اینکه باید رفتار خودمان را محکوم کنیم...
هیچ کدام از این کارشناسها نیامدند به آن آقای مجری بگویند:« آخه پسرجان! این ماهواره که تو میخواهی اثبات کنی لولوخورخوره است، فقط یکجور «وسیله» میباشد که هم میتوانی خوب استفاده کنی. هم بد. اصلاً خود شما در خانهتان سرویس کارد ندارید؟! انواع کاردهای مختلف از میوهخوری تا ساطور! میدانی این کاردها چهقدر خطرناکند؟ چند نفر با همین کارد زخمی، ناقص یا کشته شدهاند. اصلاً کارد نباید باشد چون ممکن است شما تحریک بشوید بروید یک نفر را بکشید!... این وسیله جهانی هم همینطور است. همه هم که فقط فشنتیوی و تیویهای خلاف را نگاه نمیکنند. تازه به مسئولین بالا هم بفرمایید که خودتان میآیید از این شبکههای مزخرف سیاسی که عمراً کسی به جز خودتان نگاه بکند، برنامه پرمیکنید هم به بهانه خوابانیدن حس کنجکاوی عوام در مورد ماهواره که مثلاً فکر کنند ماهواره که میگویند همین کانالهاست که هی بههم فحش میدهند و تفسیرهای مسخره میکنند و البته یکسری کانال دیگر که خیلی بد میباشد و آدم را بیتربیت میکند! هم به خاطر حقانی جلوه دادن خودتان. و این هر دو هم یعنی استفاده غلط و ابزاری از این وسیله. بابامجان! تا کی میخواهید مردم را احمق فرض کنید و یکسری را هم در حماقت نگهدارید؟!...» البته دو، سه نفری از مردم کمی در همین حیطه صحبت کردند و این کمی باعث خنکی دل ما گشت اما گم بود...
پ.ن ۱: برنامه پیک هفته، جدیداً جمعهها حدود ساعت 9 شب و شنبهها، حدود ساعت 12 ظهر پخش میشود.این بخش ماهواره هم این جور که پیداست سه قسمتیه و علاوه بر این هفته، هفته دیگه هم پخش می شود. دومین دوربین مخفی شان این طوری بود که یک وانت را فرستاده بودند داد می زد ریسیور دیش، می خریم می فروشیم. بعد با مردم متعجب مصاحبه می کردند!
پ.ن ۲:میخواهم تاکید کنم معنای این نوشته این نیست که با تولید برنامههایی برای گوشزد نمودن خطرات جبرانناپذیر ماهواره بر روح و افکار خانوادهها و مخصوصاً کودکان، مخالفم. برعکس به نظرم این روزها که ماهواره کمکم به یکی از ملزومات خانه، شبیه تلویزیون پلاسما، یخچال سایدبایساید و ... تبدیل شده، و در جامعهای که اول ابزارها میآیند، فراگیر میشوند، روشهای غلط استفاده از آنها جا میافتد و آسیبها آشکار میشوند آنوقت تازه مسئولین به فکر تصحیح روش و فرهنگ سازی میافتند، تولید چنین برنامههایی که حتی یکسونگرانه و محکومانه به یک وسیله مینگرد، مفید و ضروری است. استاد اندیشه 2مان حرف خیلی درست و خوبی میزد:« من در کلاسهام میگویم اشکالی نداره. بروید کتاب 23 سال علی دشتی و آیات شیطانی را بخوانید. چون باید هر دو سو را ببینید ولی بعد سریع حرفم را پس میگیرم چون میبینم که جامعه ظرفیت ندارد. وقتی این کتاب را میخواند این براش خدا میشه. اصلاً فکر نمیکنه که در کنار این کتاب هزار تا کتاب دیگه هم باید بخواند و بعد خودش تصمیم بگیرد و تحلیل و بررسی کند. و این معضل جامعه ماست.»