آبان یا آذر ماه سال پیش بود که «مجید یوسفی» ایدهش را دربارهی برگزاری چند کارگاه روزنامهنگاری با من درمیان گذاشت و خب طبیعتاً میتوانید حدس بزنید که من به عنوان یک روزنامه نگار عاشق روزنامه نگاری و یک چلچراغی تقریباً سابق، چه قدر از این ایده استقبال کردم.
مجید یوسفی شروع کرد به انجام هماهنگیها برای برگزاری و من و شیدا پایههای تیم اطلاعرسانی را بنا نهادیم! از آن روز تا به حال اتفاقات زیادی افتاده اما خوشبختانه، از پنج کارگاه، سه کارگاه برگزار شده؛ مصاحبه با حضور سهیل سلیمانی، عکاسی با حضور رضا معطریان و گزارش نویسی با حضور منصور ضابطیان که همین جمعه برگزار شد.
روزنامهنگار
باشی و عشق سفر و چلچراغی و دلت بخواهد در کارگاههای تابستانهی چلچراغ
شرکت کنی ولی به خاطر 10 جلسه-10 هفته بودنشان نتوانی، «برگزاری کارگاه
گزارش نویسی با حضور منصور ضابطیان» میتواند یک اتفاق هیجانانگیز باشد
برایت.
از وقتی شنیدم کتاب «مارک و پولو» منتشر شده، کتابفروشیها را برای پیدا کردنش زیر و رو کردم. تا پنجشنبه که خبر برگزاری کارگاه قطعی شد، دوباره ناامیدانه رفتم سراغ کتابفروشی فرهنگسرا. آقای فروشنده گفت کتاب را آوردهبودیم. تمام شده! تعجب کردم. کمند هم تمام کرده بود ولی کمند 2 هنوز چندتایی داشت. کتاب را خریدم. از ساعت 9 شب تا موقع خواب وقت داشتم نصف کتاب را بخوانم. البته بخشهایی را قبلاً در چلچراغ خوانده بودم.
صبح جمعه کارگاه گزارشنویسی در سالن انجمن حمایت از بیماران قطع نخاعی اصفهان، تشکیل شد؛ منصور ضابطیان طی یک کارگاه تقریباً سه ساعته، دربارهی فن گزارشنویسی و تجربیاتش در حیطهی مصاحبه و گزارش، صحبت کرد.
ما به عنوان کار عملی، یک گزارش حداکثر 500 کلمهای دربارهی کودکیمان نوشتیم، خواندیم و نقدش را از زبان آقای روزنامهنگار جهانگرد، شنیدیم. توصیه کرد «روح پراگ» ایوان کلیما، «زندگی، مرگ و دیگر هیچ» اوریانا فالاچی و داستانهای کوتاه بخوانیم تا گزارشهای بهتری بنویسیم. آخر جلسه هم طبق روال کارگاهها، عکس دسته جمعی گرفتیم و تمام شد یک کارگاه خوب روزنامهنگاری.

حسن کارگاه سوم این بود که نسبت به دو کارگاه قبلی، به مفهوم «ورک شاپ» نزدیکتر بود. امید که کارگاههای بعدی بهتر برگزار شوند و برگزاری کارگاههای روزنامهنگاری، در اصفهان به واقعهی متواتری تبدیل شود;)