یکشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۸۸ - 20:51 - nafise -
زنده رود برای
اصفهان، چیزی فراتر از یک رود برای یک شهر است. زاینده رود برای اصفهان یک
موجود زندهی دوست داشتنی است که حال و هوایش رابطهی مستقیمی با حال و
هوای مردم شهر دارد. مدتها بود میخواستم دربارهی این رود بنویسم و حالا
این چند اپیزود...
کاش زاینده رود از پایتخت میگذشت!
اگر اصفهان پایتخت بود. اگر زاینده رود از وسط تهران میگذشت، آن وقت میتوانستید مطمئن باشید که هیچ وقت این سکوت مسخره در برابر مرگ سیاسی این رود، قلب شهر، اتفاق نمیافتاد. آن وقت میتوانستید مطمئن باشید درست موقعی که مردم به وجد آمدهاند از شنیدن صدای آب، از بیدار شدن دوستداشتنیترین موجود زندهی شهر، یک مستند کذایی به نام «زاینده رود» اما در ذم مردم اصفهان، در ذم شایعه پردازی، از یک شبکهی پربینندهی ملی پخش نمیکردند. میتوانستید مطمئن باشید که «زاینده رود» را که قرار بود زاینده باشد اما زنده بودنش را هم برنمیتابند، این گونه به راحتی و در سکوت نابود نمیکردند...
لینکهای مرتبط: آب زاینده رود کجا میرود؟(خبرآنلاین); زاینده رود خشک و اصفهان تشنه(خبرآنلاین)

زنده رود و آب و اشکها
شلوغ بود. خیلی شلوغ... مردم آمده بودند وسط رود. قبل از سی و سه پل. جمع شدهبودند. مرد و زن، کودک و پیر و جوان... من دیدم اشکهایشان را. هر چند آنها که باید، این اشکها را، این اشکهایمان را، نمیفهمند. عکس میگرفتند... دف میزدند... میخواندند... شاد بودند بعد از ماهها... مردم ناباورانه، آمدهبودند وسط رود، آب که آرام آرام جلو میآمد، مردم آرام آرام عقب میرفتند. چند قدم مانده بود هنوز به سی و سه پل که آمدیم نشستیم روی پلههای پل، منتظر موقعی که آب میرسد به پایههایش... من، ما، آن دوشنبهی دوستداشتنی را فراموش نمیکنیم. مگر میشود آن همه شور و شوق را فراموش کرد؟! آن صدای دوست داشتنی را؟!
لینکهای مرتبط: جاری شدن آب در زاینده رود، مردم را به وجد آورد(خبرآنلاین); زاینده رود تنها 24 روز زنده میماند(تابناک)

روح شهر
همین جمعهای که گذشت، گروه سه نفرهی اسکیت-دوچرخهسواری ما، شور زندگی را در شهر دید. انگار همهی مردم شهر آمده بودند عصر جمعه را با زنده رود بگذرانند. یادم نمیآید آخرین بار کی این همه جمعیت توی پارکها، کنار پل خواجو و سیو سه پل دیده بودم. آب که آمد، شهر جان تازهای گرفت. دیگر مجبور نیستیم، وقتی از روی پلها میگذریم چشممان را به جلو بدوزیم، مبادا دیدن جسد روح شهر، افسردهترمان کند... مردم آمده بودند پیک نیک. کنار سی و سه پل، کنار پل خواجو پر از مردمی بود که ایستاده بودند به تماشای حرکتهای نمایشی دوچرخه سواران... نشسته بودند زل زده بودند به آب... عکس میگرفتند...
کاش میفهمیدند زنده رود یک موجود زنده است!
اول از پاهایش شروع کردند... از کمر به پایین فلج شد. (مرحوم تالاب گاوخونی را دیدهاید؟ از کشاورزی شرق اصفهان خبری دارید؟) بعد رسیدند به قلب... میخواهند از گردن به پایین فلجش کنند... زایندهرود را نه یک موجود زنده که یک ابزار در دست و برای مقاصد پوچ جزیی سیاسی خودشان میدانند. گیرم از گردن به پایین فلج باشد!...
لینکهای مرتبط: شکایت شهردار اصفهان از متجاوزان حق آبه شهر اصفهان; اشتباه نشود. بحران زایندهرود فقط بیآبی نیست

شبه مستند زاینده رود!
شش ماه اصفهان، بدون زنده رود بود. رسانهی ملی(میلی) هیچ وقعی بر این واقعهی مهم یک شهر، یک کشور یا حتی یک جهان، ننهاد. بعد درست 5 روز بعد از جاری شدن زندگی در شهر، «مستند زنده رود» را از شبکه سوماش پخش کرد. زاینده رود خشک را نشان داد و حرفها و دلتنگیهای مردم شهر را. بعد شروع کرد به صحبت از شایعهها... گفت که مردم عقیده دارند خشکی زاینده رود به خاطر انتقال آب به کرمان و رفسنجان است. به این نتیجه رسید که مردم شایعه پردازی میکنند و بعد صحبتهای مردم کرمان و رفسنجان را که انتقال آب را منتفی میدانستند، نشان داد و با صحبتهای زیبای یک روانشناس که برای مردم توضیح میداد شایعه سازی چیز خیلی بدی است، علل خشکی زاینده رود را به خشکسالی محدود کرد و مردم را محکوم! البته من معتقدم که این مستند با سانسورهای شدید مواجه شده است. چرا که عکسهایی از همایش بحران زاینده رود و طومار امضا کردن مردم نشان داده شد. یک جا هم یک نفر در مورد اختلاف چهارمحال و بختیاری با اصفهان صحبت کرد. در انتهای تیتراژ هم از حاج رسولیها، نماینده شورای شهر، تشکر شده بود در حالی که هیچ جای فیلم مصاحبهای از او پخش نشد!
خلاصه این که مطمئنم سازندهی مستند زاینده رود، فیلم مستند «اونشب که بارون اومد» را دیده است اما خروجی کارش الگوبرداری ناشیانه و یک جانبهنگرانهای بوده که نتیجهای جز دلخوری و پنهان کردن حقایق (درست عکس هدف مفهوم مستند!) نداشته است.
لینکهای مرتبط: شهردار اصفهان: فیلم مستند زاینده رود در شان اصفهان نبود(پرتال اصفهان) ; مستند زايندهرود از پرداختن به مسائل اصلي كه سبب خشكي زايندهرود شد غافل بود (ایمنا)

کاش زاینده رود از پایتخت میگذشت!
اگر اصفهان پایتخت بود. اگر زاینده رود از وسط تهران میگذشت، آن وقت میتوانستید مطمئن باشید که هیچ وقت این سکوت مسخره در برابر مرگ سیاسی این رود، قلب شهر، اتفاق نمیافتاد. آن وقت میتوانستید مطمئن باشید درست موقعی که مردم به وجد آمدهاند از شنیدن صدای آب، از بیدار شدن دوستداشتنیترین موجود زندهی شهر، یک مستند کذایی به نام «زاینده رود» اما در ذم مردم اصفهان، در ذم شایعه پردازی، از یک شبکهی پربینندهی ملی پخش نمیکردند. میتوانستید مطمئن باشید که «زاینده رود» را که قرار بود زاینده باشد اما زنده بودنش را هم برنمیتابند، این گونه به راحتی و در سکوت نابود نمیکردند...
لینکهای مرتبط: آب زاینده رود کجا میرود؟(خبرآنلاین); زاینده رود خشک و اصفهان تشنه(خبرآنلاین)

زنده رود و آب و اشکها
شلوغ بود. خیلی شلوغ... مردم آمده بودند وسط رود. قبل از سی و سه پل. جمع شدهبودند. مرد و زن، کودک و پیر و جوان... من دیدم اشکهایشان را. هر چند آنها که باید، این اشکها را، این اشکهایمان را، نمیفهمند. عکس میگرفتند... دف میزدند... میخواندند... شاد بودند بعد از ماهها... مردم ناباورانه، آمدهبودند وسط رود، آب که آرام آرام جلو میآمد، مردم آرام آرام عقب میرفتند. چند قدم مانده بود هنوز به سی و سه پل که آمدیم نشستیم روی پلههای پل، منتظر موقعی که آب میرسد به پایههایش... من، ما، آن دوشنبهی دوستداشتنی را فراموش نمیکنیم. مگر میشود آن همه شور و شوق را فراموش کرد؟! آن صدای دوست داشتنی را؟!
لینکهای مرتبط: جاری شدن آب در زاینده رود، مردم را به وجد آورد(خبرآنلاین); زاینده رود تنها 24 روز زنده میماند(تابناک)

روح شهر
همین جمعهای که گذشت، گروه سه نفرهی اسکیت-دوچرخهسواری ما، شور زندگی را در شهر دید. انگار همهی مردم شهر آمده بودند عصر جمعه را با زنده رود بگذرانند. یادم نمیآید آخرین بار کی این همه جمعیت توی پارکها، کنار پل خواجو و سیو سه پل دیده بودم. آب که آمد، شهر جان تازهای گرفت. دیگر مجبور نیستیم، وقتی از روی پلها میگذریم چشممان را به جلو بدوزیم، مبادا دیدن جسد روح شهر، افسردهترمان کند... مردم آمده بودند پیک نیک. کنار سی و سه پل، کنار پل خواجو پر از مردمی بود که ایستاده بودند به تماشای حرکتهای نمایشی دوچرخه سواران... نشسته بودند زل زده بودند به آب... عکس میگرفتند...
کاش میفهمیدند زنده رود یک موجود زنده است!
اول از پاهایش شروع کردند... از کمر به پایین فلج شد. (مرحوم تالاب گاوخونی را دیدهاید؟ از کشاورزی شرق اصفهان خبری دارید؟) بعد رسیدند به قلب... میخواهند از گردن به پایین فلجش کنند... زایندهرود را نه یک موجود زنده که یک ابزار در دست و برای مقاصد پوچ جزیی سیاسی خودشان میدانند. گیرم از گردن به پایین فلج باشد!...
لینکهای مرتبط: شکایت شهردار اصفهان از متجاوزان حق آبه شهر اصفهان; اشتباه نشود. بحران زایندهرود فقط بیآبی نیست

شبه مستند زاینده رود!
شش ماه اصفهان، بدون زنده رود بود. رسانهی ملی(میلی) هیچ وقعی بر این واقعهی مهم یک شهر، یک کشور یا حتی یک جهان، ننهاد. بعد درست 5 روز بعد از جاری شدن زندگی در شهر، «مستند زنده رود» را از شبکه سوماش پخش کرد. زاینده رود خشک را نشان داد و حرفها و دلتنگیهای مردم شهر را. بعد شروع کرد به صحبت از شایعهها... گفت که مردم عقیده دارند خشکی زاینده رود به خاطر انتقال آب به کرمان و رفسنجان است. به این نتیجه رسید که مردم شایعه پردازی میکنند و بعد صحبتهای مردم کرمان و رفسنجان را که انتقال آب را منتفی میدانستند، نشان داد و با صحبتهای زیبای یک روانشناس که برای مردم توضیح میداد شایعه سازی چیز خیلی بدی است، علل خشکی زاینده رود را به خشکسالی محدود کرد و مردم را محکوم! البته من معتقدم که این مستند با سانسورهای شدید مواجه شده است. چرا که عکسهایی از همایش بحران زاینده رود و طومار امضا کردن مردم نشان داده شد. یک جا هم یک نفر در مورد اختلاف چهارمحال و بختیاری با اصفهان صحبت کرد. در انتهای تیتراژ هم از حاج رسولیها، نماینده شورای شهر، تشکر شده بود در حالی که هیچ جای فیلم مصاحبهای از او پخش نشد!
خلاصه این که مطمئنم سازندهی مستند زاینده رود، فیلم مستند «اونشب که بارون اومد» را دیده است اما خروجی کارش الگوبرداری ناشیانه و یک جانبهنگرانهای بوده که نتیجهای جز دلخوری و پنهان کردن حقایق (درست عکس هدف مفهوم مستند!) نداشته است.
لینکهای مرتبط: شهردار اصفهان: فیلم مستند زاینده رود در شان اصفهان نبود(پرتال اصفهان) ; مستند زايندهرود از پرداختن به مسائل اصلي كه سبب خشكي زايندهرود شد غافل بود (ایمنا)
