دوشنبه نوزدهم آذر ۱۳۸۶ - 11:31 - nafise -
َAD: عجیب ترین شب چله تاریخ(تاریخ؟!)چلچراغ...برای شب چله امسالتان برنامه دیگری نگذارید... 
- متقاضی زیاده. قرعه کشی کامپوتری انجام میدهیم و کارت جشن را این طوری تقسیم میکنیم...
(: با نبی چت میکنم. میگوید سه کارت شب چله چلچراغ دارد اما قولشان را به کسان دیگری داده!... آخر سر قرار میشود «من اصلاً به فکر این که کارت بههم میرسه یا نه، نباشم.خودش دوتا کارت برام جور میکنه.»...
:-/ برنامهریزی کردهام: احتمالاً پنجشنبه(1روز قبل از شب یلدا) جشن را میگیرند. من سه شنبه عصر میروم و کل چهارشنبه را وقت دارم که یک خرید درست و حسابی بروم. مدتهاست میخوام پالتو، مانتو و کفش بخرم ولی اینجا یک مرکز خرید درست و حسابی که بروی داخلش و انواع مدلها و قیمتها با تنوع زیاد وجود داشته باشه مطمئن باشی که همینجا یک چیز به دردبخور پیدا میکنی،نیست. تصمیم میگیرم حالا که میخواهم بروم تهران، از همان جا خرید کنم که تنوع بیشتره و امکان خریدن یک چیز متفاوت هم.
;) اما از طرفی اصولاً در این فضای امن اجتماعی یک دختر تک و تنها که نمیتواند برود یک شهر دیگر. آنهم پایتخت. آنهم در موقع اجرای طرح غرورآفرین امنیت اجتماعی. به برادر گرامی پیشنهاد میکنم که افتخار بدهم، با من بیاید! میگوید: « من از این مسخرهبازیا خوشم نمییاد!(اشاره به جشن چلچراغ)» البته بعداً که گفتمان میکنیم، حرفش را پس میگیرد!!
): شنبه-17/ 9/86- کلاس آمار و احتمال- بچهها پیشنهاد میکنند که برای سبکتر شدن امتحان پایان ترم، یک امتحان دیگر بدهیم و قسمتهایی حذف شود. تاریخ امتحان:1دی!
فقط 5 نفر از 38 نفر، با این تاریخ مخالفیم. حسابی داد و بیداد میکنیم(!) ولی نمیشود. امتحان میافتد همان فردای شب یلدا.
:O دوشنبه است. دیگر نمیتوانم صبر کنم. زنگ میزنم دفتر چلچراغ:
- جشن شب چله چی شد. پس؟!
- عزیزم! جشن کنسل شد.
- چرا؟!
- چون بهمون مجوز ندادند!
- متقاضی زیاده. قرعه کشی کامپوتری انجام میدهیم و کارت جشن را این طوری تقسیم میکنیم...
(: با نبی چت میکنم. میگوید سه کارت شب چله چلچراغ دارد اما قولشان را به کسان دیگری داده!... آخر سر قرار میشود «من اصلاً به فکر این که کارت بههم میرسه یا نه، نباشم.خودش دوتا کارت برام جور میکنه.»...
:-/ برنامهریزی کردهام: احتمالاً پنجشنبه(1روز قبل از شب یلدا) جشن را میگیرند. من سه شنبه عصر میروم و کل چهارشنبه را وقت دارم که یک خرید درست و حسابی بروم. مدتهاست میخوام پالتو، مانتو و کفش بخرم ولی اینجا یک مرکز خرید درست و حسابی که بروی داخلش و انواع مدلها و قیمتها با تنوع زیاد وجود داشته باشه مطمئن باشی که همینجا یک چیز به دردبخور پیدا میکنی،نیست. تصمیم میگیرم حالا که میخواهم بروم تهران، از همان جا خرید کنم که تنوع بیشتره و امکان خریدن یک چیز متفاوت هم.
;) اما از طرفی اصولاً در این فضای امن اجتماعی یک دختر تک و تنها که نمیتواند برود یک شهر دیگر. آنهم پایتخت. آنهم در موقع اجرای طرح غرورآفرین امنیت اجتماعی. به برادر گرامی پیشنهاد میکنم که افتخار بدهم، با من بیاید! میگوید: « من از این مسخرهبازیا خوشم نمییاد!(اشاره به جشن چلچراغ)» البته بعداً که گفتمان میکنیم، حرفش را پس میگیرد!!
): شنبه-17/ 9/86- کلاس آمار و احتمال- بچهها پیشنهاد میکنند که برای سبکتر شدن امتحان پایان ترم، یک امتحان دیگر بدهیم و قسمتهایی حذف شود. تاریخ امتحان:1دی!
فقط 5 نفر از 38 نفر، با این تاریخ مخالفیم. حسابی داد و بیداد میکنیم(!) ولی نمیشود. امتحان میافتد همان فردای شب یلدا.
:O دوشنبه است. دیگر نمیتوانم صبر کنم. زنگ میزنم دفتر چلچراغ:
- جشن شب چله چی شد. پس؟!
- عزیزم! جشن کنسل شد.
- چرا؟!
- چون بهمون مجوز ندادند!
---------------------------------------------------
پینوشت: خبرها، حاکی از آن است که مشکل مجوز جشن چله چلچراغ، حل شده. امید که جشن چلهی چلچراغ به آنها که میروند، خوش بگذرد!:(
لینکهای مرتبط:جشن چله چلچراغ:۱- با حضور مردی با عبای شکلاتی(دی ۸۴) ۲- در سالن اریکه ایرانیان(دی ۸۵) لینک این پست در:(بازنگار-بالاترین)- جشن چلچراغروز یکشنبه 2 دی
من و مردی با عبای شکلاتی میهمان ویژه جشن چله چلچراغ بودیم!(گزارشهایی از جشن چله چلچراغ در سالن میلاد)