نزدیک به 12 روز از شروع بازی جالب و هیجان انگیز یلدایی می گذرد، تا به حال 5تایی های جالبی خواندهام. حالا که مهروی عزیزم (دختری از ایران) مرا به این بازی دعوت کرده، تصمیم دارم یک کارجالب دیگر هم انجام بدهم، این که لینک یلدا بازیهای جالب و منحصربه فردی که تا به حال خواندهام را این جا بگذارم و بعد 5 تاییهای خودم را بنویسم .بزرگمهرحسین پور، توکا نیستانی،نیک آهنگ کوثر و محمدعلی ابطحی
آقای بابک برزویه ، منصور ضابطیان،کامران نجف زاده، نوید بهرامی و من او هستم را هم به بازی دعوت می کنم و البته چه خوب می شد که آقای عموزاده خلیلی هم می نوشتند.

1- زندگیام برپایهی سه حس استوار(!) است؛ حسرت، آرزو و سرسوزنی امید.

2- نوجوانیام بدترین دوران زندگیم بود (درعین حال که چیزهای خوبی هم داشت)...این جوشهای لعنتی که روی صورتم جا خوش کرده بودند همه نوجوانی ام را زهرمارکردند! اعتماد به نفسم و شیرینی این دوران، همه چیز نابودشد درحالی که از متخصصین و فوق متخصصین گرفته تا دکترهای علفی، هیچ کدام نفهمیدند(یا نخواستند بگویند) که بهترین درمان، زمان است، همین.
۳-چهار کارهست که همیشه آرزوی یادگرفتن و انجامشان را دارم؛ عکاسی و خبرنگاری حرفه ای، دفنوازی و کاریکاتور. حالا عکاسی می کنم و خبرنگارم البته نه حرفهای، یکی از دوستان دبیرستانم، مدتی شاگرد آقای تمیزی(اولین کاریکاتوریست مطبوعاتی اصفهان و رئیس خانه کاریکاتور اصفهان)بود و چیزهایی از آموخته هایش برایم میگفت که باعث شد آن روزها، کاراکتری برای خودم انتخاب کنم که تمام کتابهای دبیرستانم پر بود از آن کاراکتر در حالات مختلف. درمورد دف هم، مدتی شاگرد آقای شیخ بهایی بودم که به خاطر کنکور نیمه کاره ماند و من ماندم درحسرتش.
۴- یکی از بزرگترین خواستههای زندگیم یا بهتر بگویم یکی از رویاهایم، داشتن استقلال است. یک خانه کوچک 100 متری دریک محله خوب، با امکانات خیلی خیلی معمولی و فقط سه وسیله الکترونیکی: یک کامپیوتر "همیشه متصل به اینترنت"، یک موبایل(با آخرین امکانات)و یک دوربین حرفهای دیجیتالی. یک زندگی بدون همه این تجملات مسخره امروزی (مایکروفر،سرخ کن ،قهوه جوش و...) و یک ماشین خیلی معمولی(چیزی شبیه 206) و چند عدد دوست پایه، خفن، با حال، هم فکر، تحصیلکرده و خوش گذرون که اوغات فراغتم را جلا ببخشند (چیزی شبیه آن گروه دختران در "دوزن "یا خیلی فیلمهای دیگه).من کلا عاشق این جور دوستهام، گروههای این شکلی.

5- اولین بار که شروع کردم به استفاده بیرویه از اینترنت، اکانت 50 ساعته ددی که برای یکسال گرفته شده بود در مدت 2،3 ماه تمام شد! از آن به بعد عادت کردم به خریدن کارتهای 20،30 ساعته ماهیانه (4،5 ساعت روزانه و بقیه، شبانه) و با وجود این که به طور میانگین، هفتهای یک کارت میخرم، عمرا یکباره 10 ،20 ساعته نمیخرم!